خدا شناسی ، پايه و اساس دين
به وب سایت من خوش آمدید

ایستادن در هنگام نماز چه فایده ای دارد؟

  تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان محراب و آدرس mahdiabed2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 56
بازدید هفته : 196
بازدید ماه : 196
بازدید کل : 16500
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


کسب درآمد

نام و نام خانوادگي
پست الکترونيکي
مبلغ به تومان

آمار مطالب

کل مطالب : 68
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 54
باردید دیروز : 56
بازدید هفته : 196
بازدید ماه : 196
بازدید سال : 863
بازدید کلی : 16500
خدا شناسی ، پايه و اساس دين

خدا شناسی ، پايه و اساس دين

بسم الله الرحمن الرحيم
اميرالمؤمنين علی عليه السلام می‏فرمايد : " اول و ابتدای دين خداشناسی‏
است " . هر چيزی نقطه شروع و پايه و اساسی دارد و هنگامی به صورت‏
سازمانی محكم و پا بر جا و مفيد در می‏آيد كه از همان نقطه آغاز شده باشد
و بر روی همان پايه قرار گرفته باشد . دين هم كه سازمانی وسيع فكری و
اعتقادی و اخلاقی و عملی است يك نقطه شروع و يك ركن اساسی دارد كه اگر
از آن نقطه آغاز شود و بر روی آن اساس بنا شود ، محكم و پا بر جا و مفيد
خواهد شد . آن نقطه شروع و آن پايه اساسی ، معرفت ذات اقدس الهی و
شناسايی حضرت احديت است . مثلا عقيده به اصل نبوت و عقيده به اصل معاد
از جمله عقايد اصلی و ضروری دين است ، اين دو اصل به منزله شاخه‏هايی‏
هستند كه بر روی اين تنه قرار گرفته‏اند ، يعنی چون اصل توحيد اصلی است‏
ثابت ، و چون " جهان را صاحبی باشد خدا نام " و آن صاحب ، جهان را
تدبير می‏كند و موجودات را به سوی كمالاتشان سوق می‏دهد و هدايت می‏كند و
از طرفی بشر در زندگی فردی و اجتماعی خود احتياج دارد به يك نوع هدايت‏
و راهنمايی مخصوص كه آن را " هدايت وحی و الهام " می‏ناميم ، پس در مجموع زندگانی بشر
نقطه‏ها و روزنه‏ها و دريچه‏هايی خواهد بود كه از آن نقطه‏ها و روزنه‏ها و
دريچه‏ها بشر هدايت و راهنمايی می‏شود ، آن روزنه‏ها و دريچه‏ها عبارت است‏
از روحهای مستعد و قلبهای منزه و صافی يك عده از افراد بشر كه به نام "
انبياء " و " پيغمبران " ناميده می‏شوند ، و همچنين به دليل اينكه اصل‏
توحيد ثابت است و موجودات به كمال لايقشان رسانده می‏شوند و از طرفی در
وجود انسان نمونه‏ای از نشئه ديگر وجود دارد ، پس انسانها سوق داده‏
می‏شوند به سوی نشئه ديگر كه نشئه عالم آخرت است . پس اصل توحيد است‏
كه مانند تنه و ريشه يك درخت شاخه ها و برگها و ميوه ها به وجود می‏آورد
.
در ميان بشر مردمانی پيدا شدند كه درباره پيغمبران خدا راه اغراق و غلو
پيمودند و آنها را به منزله خدايان كوچك فرض كردند . بديهی است كه اين‏
فكر و عقيده سخيف از آنجا پيدا شده كه پايه اول يعنی اصل توحيد درست‏
نبوده و شناسايی خداوند حاصل نشده و گرنه چگونه ممكن است كسی اندك‏
آشنايی به عظمت ذات احديت داشته باشد و آنگاه بشری را كه به تعبير
قرآن كريم مالك نفس خود نيست و اختيار نفع و ضرر و موت و حيات و
رستا خيز خود را ندارد به عنوان شريك خدا و يا به عنوان خدای كوچك‏
بپذيرد .
و همچنين است ساير شاخه‏ها و برگها و ميوه‏های دين ، هر كدام از آنها
اگر بر اين اصل توحيد استوار باشد خوب و مفيد و شيرين خواهد بود و اگر
بر اين اصل استوار نباشد آن فايده‏ای را كه بايد ببخشد نمی‏بخشد . مثلا يكی‏
از شاخه‏ها و متفرعات كه در مرحله عمل به حكم دين بايد وجود داشته باشد
مساله محترم شمردن حقوق و حدود خود و ديگران است . اصل توحيد اقتضا می‏كند كه ما خداوند را عادل و
حكيم و بينا بدانيم ، خدای عادل حكيم هرگز دستور ظالمانه صادر نمی‏كند ،
خدای حكيم طبق نص قرآن مجيد امر می‏كند به عدل يعنی رعايت حقوق ديگران و
امر می‏كند به احسان يعنی به گذشت و فداكاری و فايده رساندن به ديگران ،
خدای عادل حكيم نهی می‏كند از كارهای زشت و پليد و از كارهايی كه عقل‏
آنها را قبيح و زشت و منكر می‏شمارد ، خدای عادل حكيم نهی می‏كند از ظلم و
تجاوز به حقوق ديگران . ولی هميشه در گذشته و حال بوده و هستند و در
آينده نيز به قياس گذشته و حال خواهند بود كسانی كه مرتكب فحشاها و
زشتيها و ظلمها و تجاوزهای می‏شده‏اند و بعد هم ادعا می‏كرده‏اند كه خدا اين‏
طور دستور داده است . در سوره مباركه اعراف می‏فرمايد : " و چون كار
بدی كنند عذر آورند كه پدران خويش را اينچنين يافته‏ايم ، گذشتگان ما
اينطور عمل می‏كرده‏اند و ما بر راه و روش آنها هستيم . عذر ديگر كه‏
می‏آورند اين است كه دستور دين هم همين است ، كار ما بر موازين شرعی و
دينی منطبق است . تو اين پيغمبر به اينها بگو كه خدا هرگز به كار بد امر
نمی‏كند ، چرا جاهلانه به خداوند نسبتهای دروغ می‏دهيد ؟ " مفاد اين آيه‏
اين است كه اگر اصل توحيد اين مردم درست بود و اگر خدا را به صفات‏
عليا و اسماء حسنی شناخته بودند ، اگر خدا را به عدل و حكمت و عنايت‏
شناخته بودند ، اگر می‏دانستند كه در فيض و لطف خدا تبعيضی نيست ، هرگز
به اين بدعت و اين خرافه تفوه نمی‏كردند ، هرگز كارهای زشت خود را منطبق‏
با موازين دينی فرض نمی‏كردند ، اگر خدا را می‏شناختند می‏دانستند كه خدا

دستور ظالمانه نمی‏دهد ، خدا نمی‏گويد يكی حق ديگری را پامال كند

و محصول دسترنج او را بدون استحقاق بخورد و نام دين به آن بدهد ، خدا
اجازه نمی‏دهد كه فردی بيكار و بيعار در اجتماع بگردد و كل بر ساير افراد
باشد ، باری بر دوش اجتماع باشد و خودش باری از دوش كسی برندارد و
آنگاه چنين وانمود كند كه رضای خدا و دستور خدا و فرمان خدا همين است و
بس .
آری ، حرف اول دين خداشناسی است ، الفبای دين خداشناسی است همان‏
طوری كه اساس معلومات يك شاگرد مدرسه اين است كه قدرت خواندن كتاب‏
در او پيدا شود ، تا نتواند بخواند نمی‏توان دروس مشكل طبيعی و رياضی و
ادبی را به او آموخت ، و پايه اول خواندن كه شاگرد استعداد خواندن پيدا
كند اين است كه شاگرد حروف شناس شود ، يعنی حروف زبانی را كه با آن‏
زبان تحصيل می‏كند تميز دهد ، پس اگر شاگرد از اول حروف شناس نشود
قدرت خواندن در او پيدا نمی‏شود و اگر قدرت خواندن در او پيدا نشد هيچ‏
درسی را ياد نخواهد گرفت . در درس عملی و تربيتی و فكری دين ، خداشناسی‏
به منزله حروف شناسی دين است ، اگر خداشناس شد می‏تواند خط دين را
بخواند ، به مقصود دين آگاه شود و هدف دين را بشناسد ، اگر حروف شناس‏
نشد ، كلمات دين را كه همان دستورات دين است غلط خواهد خواند و غلط
ترجمه خواهد كرد و كارش به آنجاها خواهد كشيد كه قرآن مجيد نقل می‏كند ،
يعنی مرتكب هر كار زشت و هر ظلم و ستم خواهد شد و در پندار خود چنين‏
معتقد خواهد شد كه آنچه من می‏كنم عين رضای خداست و عين دستور دين خداست‏
. لهذا علی عليه السلام فرمود : " اول دين و آغاز دين خداشناسی است "
ولی خداشناسی نسبت به دين در عين اينكه اول دين است

 وسط و آخر دين هم هست همانطوری كه خود ذات اقدس الهی در
عين اينكه اول وجود است آخر وجود هم هست ، با همه موجودات هست ، محيط
است بر همه موجودات . اگر انسان موحد واقعی باشد كافی است برای اينكه‏
همه فضيلتها را به دنبال خود خواهد كشانيد . به گفته شاعر :

دل گفت مرا علم لدنی هوس است
تعليمم كن اگر تو را دسترس است

گفتم كه الف ، گفت دگر ، گفتم هيچ در خانه اگر كس است يك حرف‏
بس است.


تعداد بازدید از این مطلب: 390
موضوعات مرتبط: حکمت هاواندرزها , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود